مقدمه:
یکی از زیباترین ویژگیهای شناختن خودتان و دیگران با MBTI این هست که میتوانید تیمسازی خیلی عالی را انجام بدید.
برای مثال من خودم یک INTJ هستم که P خیلی بارزی دارم و بسته به شرایط از E و کمابیش S خوبی هم بهره میبرم و در جایی که الان مشغول به کار مارکتینگ هستم، خیلی خوشحالم که با یک مدیر ESTP همکارم. INTJ ها افرادی استراتژیست، متفکر، کمالگرا و با ثبات هستند که در پشت پردهها میتوانند بهترین استراتژیها را بچینند و برنامهریزیهایی کمنظیر داشته باشند. ESTP ها افرادی رهبر، متقاعد کننده، عملگرا و منعطفی هستند که باید روی صحنه جنگ حاضر باشند و در حال چیدن و عملی کردن تاکتیکها باشند. در حالی که من INTJ همیشه بلندمدت فکر می کنم و سعی دارم مطمئن بشوم استراتژیها درست انجام میشوند، این ESTP هست که به ما قدرت مانور در بازههای زمانی کوتاه مدت و پیاده سازی تاکتیکی را میدهد.
شاید مهمترین نقطه قوت این تست کمک در تیمسازی هست.
گاهی اوقات که من INTJ بیش از حد درگیر تفکرات رویایی خودم میشم و این ESTP هست که من را با واقعیت مواجه میکند. من INTJ خیلی برایم مهم نیست که الان بحرانی هست یا نه، فقط میدانم دوردست کجاست و به کجا داریم میریم، اینجا ESTP به من کمک میکند که قدم بعدی این راه را در چاله نیفتیم. من INTJ همیشه سعی دارم تا ایدههایی منحصر به فرد و تازه را ارائه کنم و ESTP به ایدههای اجرا شده و ديگر شرکتها نگاه میکند تا بتواند از آنها ایده بگیرد. من INTJ ایده هایی را ارائه میدهم که ESTP به دلیل تجربه محور بودن و ریزبین بودنش، شرایط را دقیق میسنجد و با توجه به تجارب خودش این نقشه راه را اصلاح میکند.
همینطور خیلی موارد دیگر که به دلیل مغایرت شخصیتیمان، نه تنها رشد کردیم بلکه توانستیم بیشترین بازدهی را از تواناییهایمان داشته باشیم و خودمان را خیلی درگیر نقاط ضعف و قوت طرف مقابل نکنیم.
دینامیکهای تیمی
با اینکه در MBTI هدف قضاوت افراد نیست و مطمئنا هر فردی با هر ویژگی میتواند به همراه خودآگاهی، آن ویژگی را تغییر بدهد، باید اذعان کرد یک سری از دینامیکهای تیمی برای کار بهتر هستند و یکسری خیر. برای مثال افرادی که (F) عموما مدیران سطح بالا خوبی نخواهند شد. مدیران با (F) بالا تصمیمات کاملا احساسی میگیرند و به انتقادها گوش نمیکنند.
بعد از مدتی فکر کردن و پرس و جو از افراد مختلف در مورد تفاوت بین T/F به این نتیجه رسیدم که افراد منطقی، از منطقشان به احساس میرسند، و افراد احساسی، از احساسشان به منطق. برای مثال، من که منطقی هستم، اکثرا برای تحریک احساساتم نیاز به دلیل و منطق دارم. برای مثال اگر فردی مستاصل را ببینم که خودش باعث این وضع شده، شاید کاملا سنگدلانه از کنارش رد بشوم. اما اگر فردی هیچ تقصیری نداشته و از قضا اینطور شده، کاملا برعکس. تمامی احساسات من تحت تاثیر این سوال بنیادی قرار می گیرد: آیا دلیلی برای همدلی دارم؟ آیا منطقی برای همدردی هست؟ در حالی که افراد احساسی عموما حس ترحمی، با درجات یکسان نسبت به هر دو خواهند داشت. تحریک احساسات باعث بروز منطق در افراد احساسی میشه، برای مثال ترس از شکست، از بد بودن و … . اینکه افراد احساسی به تحریک یک احساس برای رسیدن شدن به منطق نیار دارند، میتواند باعث بشود مناسب این افراد به صورت پیش فرض مدیران سطح بالا خوبی نباشند. اما با سعی در پرورش (T) میتوانند به مدیران میانی، اجرایی و حتی سطح بالا بسیار خوبی تبدیل بشوند.
در تیمهایی که باید تصمیمگیریهای مهمی اتفاق بیفتد، حضور هر دو نوع افراد N/S و J/P حیاتی است. این میتواند به شکل xNTP – xSTJ یا xSTP – xNTJ باشد.
وجود فردی که به حال میاندیشد (S) در کنار فردی که آیندهنگر هست (N). حضور فردی منظم با دید سیاه و سفید (J) در کنار یک فرد نامتعارف با عینکی خاکستری (P). این 4 تیپ به همراه (T) باید در هر تیم وجود داشته باشند؛ اگر نه این تیم یا بسیار آیندهنگر (N) میشود و از حال (S) غافل هست، یا پروژهها را شروع میکند (P) بدون اینکه به نتیجه برسند (J).
کماکان این مغایرت شخصیتی باید همراه با درک مقابل بین طرفین و سطح بالایی از خودآگاهی باشد. در غیر این صورت هر دو جبهه نه تنها پیشرفت نمیکنند، بلکه حس سرکوب شدن، نادیده گرفته شدن و کار کردن با افرادی بیلیاقت به آنها دست خواهد داد.
MBTI در تیمهای فروش و مارکتینگ
بهترین فروشندههای ذاتی ESTP و ENFP هستند و ENTJ ها هم به دلیل اینکه میتوانند سریع پیشرفت کنند، گزینه عالی هستند.
در تیمهای فروش شما نیاز به حداقل 75% افراد (E) دارید. با اینکه افراد (I) می توانند فروشندههایی خیلی عالی باشند، اما ذات آنها نیاز به تعداد زیادی افراد برونگرا برای از بین رفتن خجالتشون دارد. در کل (S) ها افراد بهتری برای فروش نسبت به (N) ها هستند. البته افراد شهودی (N) برای فروش به افراد شهودی (N) کاملا مناسب هستند اما در کل بهترین گزینه نیستند. همینطور افراد ادراکی (P) گزینه مناسبی هستند، البته این افراد (P) به همون نسبت که می توانند فروشندگان خوبی باشند، تعهد کمتری نسبت به کار داشته و پتانسیل کمتری برای پیشرفت دارند. با اینکه اینکار برای آنها راحتتر هست، در درازمدت شاید بهترین گزینه نباشند. اما از آن سمت تیپ ENTJ بنظر کمی خشک هستند و امکان صمیمی شدن به مانند یک ESFP رو ندارند، اما میتوانند با پیشرفت تبدیل به بهترین فروشنده شما بشند.
تیمهای مارکتینگ دقیقا تحت شعاع صحبتهای قبلی در مورد حضور افراد N/S به همراه J/P هستند. باید تمامی این تیپها در تیمهای تصمیم گیرنده شما اعم از مارکتینگ حضور داشته باشند. البته طبیعتا تیپهای (I) میتوانند در کارهای تحلیلی مفیدتر واقع بشوند و افراد (E) در قسمتهایی که باید با وندورها (مانند کارهای تبلیغاتی) و مردم (مانند شبکههای اجتماعی) در ارتباط باشند موفقتر عمل کنند.
حروف اختصاری:
I: Introversion درونگرا
E: Extroversion برونگرا
N: Intuitive شهودی
S: Sensing حسی
T: Thinking منطقی
F: Feeling احساسی
J: Judging منضبط
P: Perceiving منعطف