سیاست و کسب منافع محدود در فضای بین الملل نیاز به آ گاهی از اعضا و شرایط نظام بین الملل را دارد.

نظریه بازی ها (Game Theory) حوزه ای از ریاضیات کاربردی است که در بستر علم اقتصاد توسعه یافته و به مطالعه رفتار راهبردی بین عوامل عقلانی می پردازد. رفتار راهبردی، زمانی بروز می کند که مطلوبیت هرعامل، نه فقط به راهبرد انتخاب شده توسط خود وی بلکه به راهبرد انتخاب شده توسط بازیگران دیگر همبستگی داشته باشد. زندگی روزمره ما، مثال های بی شمار از چنین وضعیت هایی دارد که از جمله آن ها می توان به مذاکرات تجاری بین دو کشور، جنگ تبلیغاتی بین دو شرکت رقیب، رای دادن دو سهام دار، بازی بین استاد و دانشجو برای تعیین کیفیت درس، بازی دولت و شهروندان برای اعلام و پذیرش سیاست ها، پیشنهاد و رد ازدواج بین یک زن و مرد اشاره کرد.

برای تعریف فضای بازی، مشخص کردن عناصر زیر لازم و کافی است:

۱- بازیگران: طرف های بازی که هر کدام حداقل دو راهبرد در اختیار دارند.

۲-راهبرد در اختیار هر بازیگر:زنجیره ای مرتب از اقداماتی است که بازیگرمی تواند در قدم های مختلف بازی برگزیند.

۳- ترتیب بازی: این که در هر قدمی از بازی، چه بازیگری حرکت می کند.

۴- ساختار اطلاعاتی: در هر لحظه از بازی هر بازیگر می تواند چه اطلاعاتی را از حرکت ها و ترجیحات طرف مقابلش بداند.

۵- خروجی های بازی: وقتی بازی به انتها می رسد چه نتایجی به بار می اید.

انواع بازی:

انواع بازی را می توان به شکل زیر طبقه بندی کرد:

۱- بازی با مجموع صفر: در این بازی سود یک بازیگر معادل زیان بازیگر دیگر است.

۲- بازی با مجموع غیر صفر: در این بازی تصمیمات یک بازیگر ممکن است به نفع همه بازیگران تمام شود.

۳- بازی تعاونی: در این نوع بازی امکان سازش و تبانی با دیگران وجود دارد.

۴- بازی غیر تعاونی: در این نوع بازی امکان سازش و تبانی بین شرکت کنندگان وجود ندارد..

تعادل نش:

این تعادل غیر تعاونی را ابتدا جان- اف – نش برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۴ میلادی مطرح نمود. دراین شکل تعادل هر یک از بازیکنان بدون تبانی یا همکاری با دیگران و بدون توجه به رفاه جا معه یا هر یک از بازیگران دیگر، بهترین استراتژی ممکن را در راستای منافع خویش اتخاذ می کند. برای نمونه بازی تعادلی ادام اسمیت(دست نامرئی) که در آن رقابت بین تولید کنندگان با انگیزه کسب سود خود به خود قیمت را در پائین ترین سطح تعیین می کند یک نوع تعادل غیر تعاونی کارآمد است، زیرا کالای فراوان با پائین ترین قیمت ممکن به نفع مردم و مصرف کنندگان تمام می شود. اما بازی الودگی محیط زیست یا مسابقه تسلیحاتی که در آن رقابت بین تولید کنندگان به زیان کشور ها و مردم و مصرف کنندگان است از نوع تعادل غیر تعاونی نا کار آمد هستند. البته پیمان های کنترل تسلیحات می توانند این تعادل را به تعادل غیر تعاونی کم تر نا کار آمد تبدیل کرده و رقبا می توانند حاشیه امنیت و رفاه خود را افزایش دهند.

نظریه بازی ها و بررسی پدیده های سیاسی: 

نظریه بازی ها بر نوعی استدلال انتزاعی حاصل تلفیق ریاضیات و منطق استوار است. تقریباً تمامی نظریه پردازان بازی ها بر این عقیده اند که نظریه مورد استفاده آنها متوجه شیوه رفتار بالفعل افراد در وضعیت های منازعاتی نیست بلکه بر رفتار موسوم به رفتار « صحیح عقلایی» در وضعیت های منازعه آمیزی ناظر است که طی آنها شرکت کنندگان در منازعه سعی در « بردن » دارند.

افراد می توانند در موقعیت های منازعاتی، به نحو غیر عقلایی و هیجانی عمل کنند. ولی نظریه پردازان بازی ها معتقدند که افرادی که در بازی شرکت می کنند با محاسبه گرایی عقلانی و با حدس زدن اقدامات طرف مقابل خود عمل کرده و سعی می کنند که از طرف مقابل امتیاز کسب کنند.

تاریخچه

درسال ۱۹۲۱ یک ریاضی‌دان فرانسوی به نام امیل برل (Emile Borel) برای نخستین بار به مطالعهٔ تعدادی از بازی‌های رایج در قمارخانه‌ها پرداخت و تعدادی مقاله در مورد آن‌ها نوشت. او در این مقاله‌ها بر قابل پیش‌بینی بودن نتایج این نوع بازی‌ها به طریق منطقی، تأکید کرده بود.

اگرچه برل نخستین کسی بود که به طور جدی به موضوع بازی‌ها پرداخت، به دلیل آن که تلاش پیگیری برای گسترش و توسعه ایده‌های خود انجام نداد، بسیاری از مورخین ایجاد نظریه  بازی را نه به او، بلکه به جان فون نویمان (John Von Neumann) ریاضی‌دان مجارستانی نسبت داده‌اند.

آنچه نیومن را به توسعه نظریه بازی ترغیب کرد، توجه ویژه او به یک بازی با ورق بود. او دریافته بود که نتیجه این بازی صرفاً با تئوری احتمالات تعیین نمی‌شود. او شیوهٔ بلوف‌زدن در این بازی را فرمول‌بندی کرد. بلوف‌زدن در بازی به معنای راه‌کار فریب‌دادن سایر بازیکنان و پنهان‌کردن اطلاعات از آنها می‌باشد.

در سال ۱۹۲۸ او به همراه اسکار مونگسترن(Oskar Mongenstern) که اقتصاددانی اتریشی بود، کتاب تئوری بازی‌ها و رفتار اقتصادی را به رشته تحریر در آوردند. اگر چه این کتاب صرفاً برای اقتصاددانان نوشته شده بود، کاربردهای آن در روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، سیاست، جنگ، بازی‌های تفریحی و بسیاری زمینه‌های دیگر به زودی آشکار شد.

نویمن بر اساس راهبردهای موجود در یک بازی ویژه شبیه شطرنج توانست کنش‌های میان دو کشور ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را در خلال جنگ سرد، با در نظر گرفتن آن‌ها به عنوان دو بازیکن در یک بازی مجموع صفر مدل‌سازی کند.

از آن پس پیشرفت این دانش با سرعت بیشتری در زمینه‌های مختلف پی گرفته شد و از جمله در دههٔ ۱۹۷۰ به طور چشم‌گیری در زیست‌شناسی برای توضیح پدیده‌های زیستی به کار گرفته شد.

در سال ۱۹۹۴ جان نش(John Nash) به همراه دو نفر دیگر به خاطر مطالعات خلاقانه خود در زمینهٔ تئوری بازی برندهٔ جایزه نوبل اقتصاد شدند. در سال‌های بعد نیز برندگان جایزهٔ نوبل اقتصاد عموماً از میان نظریه‌پردازان بازی انتخاب شدند.

 

روابط بین الملل به عنوان بازی مرکب از تعارض و همکاری 

سیاست بین الملل را به بهترین نحو می توان در چارچوب نظری بازی هایی درک کرد که متضمن ترکیب پیچیده و سیالی از گرایشات به سمت حاصل جمع صفر و غیر صفرند.

جوزف فرانکل اعتقاد دارد که به طور مثال روابط فرانسه با آلمان از یک بازی با حاصل جمع صفر در اوایل دوران پس از جنگ ، یعنی در هنگامی که فرانسه می خواست آلمان ها را زیر دست نگه دارد در داخل جوامع اروپایی به یک بازی با حاصل جمع متغیر تحول یافت که در آن همکاری باعث تغییر سرشت رقابت آمیز بازی و افزایش سریع پرداختها برای هر دو طرف شد.

هرسیون واگنر با مبدأ قرار دادن ویلیام رایکردائر بر اینکه نظام های بین المللی ذاتاً بی ثباتند به تجزیه و تحلیل توازن قدرت در داخل چارچوب نظریه بازی ها پرداخته است.

ویژگی هرج و مرج گونه نظام بین الملل، این نظام را واجد خصیصه اساسی یک بازی چند نفره با حاصل جمع غیر صفر یعنی فقدان یک مرجع مرکزی که قادر به تعریف اهداف مشترک و تنظیم انتخابهای بازیکنان باشد نموده است. هردولت بازیکن برای خویشتن لوازم بقا، منافع حیاتی شخصی و سیاستهایی را که موجب تقویت رفاه خود آن دولت می شود تعیین میکند. گاه محاسبات منافع ملی ایجاد می کند که دولتهای بازیکن، خواه دو، چند، بسیاری یا قریب به اتفاق آنها با اتخاذ دیدگاه پیشبرد منافع متقابل، برای همکاری هم وعده شوند اینواقعیت به تبیین هر چند ناقص علت وجود پدیده هایی نظیر حقوق بین الملل عرفی، معاهدات کمک می کند اما در یک نظام فاقد مرجع فائقه مرکزی که هیچ مکانیسمی برای به اجرا گذاشتن « قواعد» وجود ندارد نمیتوان وعده های دولت ها را واجد قدرت الزامی مطلق دانست.

تردیدی نیست که در دوران سلاح هسته ای، تأکید بر عنصر نفع مشترک و همکاری تلویحی برای پرهیز از جنگ عمومی به امید آنکه کفه ی این عناصر بر عنصر منافع واگر و تعارضات سنگینی کند شدیداً لازم و مطلوب است. اما شاید نیاز معقول به تخفیف زیاده روی های خطرناک در عرصه منازعات ایدئولوژیک بین المللی برخی از تحلیل گران را به نا دیده گرفتن اختلاف اساسی میان باید و هست سوق داده باشد. اگر رهبران سیاسی تمام قدرتهای عمده متقاعد می شوند که سیاست بین الملل دردوران سلاح هسته ای یک بازی با حاصل جمع غیر صفر است هدایت و اداره بین الملل احتمالاً کنترل شده تر میگردید.

می توانیم بگوئیم که سیاست بین الملل برای اغلب « بازیکنان» یک بازی با حاصل جمع غیر صفر است زیرا معمولاً دولتها گرایش به آن دارند که در فرآیندهای تصمیم گیری خود، در محدوده عقلانیت عمل کنند.

اما در هر دورانی ممکن است رقبای سیاسی استراتژیکی وجود داشته باشند که رویارویی با یکدیگر را واجد برخی ویژگی های یک بازی دو نفره با حاصل جمع صفر بدانند. اگر افراد و گروه ها در یک کشور کراراً به نحوی سخن گویند که گویا رابطه ی دو جانبه، یک بازی با حاصل جمع صفر است هتمایان آنها در کشور دوم نیز دیر یا زود همان شیوه را در پیش خواهند گرفت . اگر گروهی که واجد سمت گیری ایدئولوژیک است و منازعه را نوعی بازی با حاصل جمع صفر می بیند کنترل حکومت را به دست گیرد ممکن است آن منازعه به راستی به یک بازی با حاصل جمع صفر مبدل شود.

روابط بین الملل محدودیت نظریه بازی 

صرف اظهار اینکه در روابط بین الملل با یک بازی با حاصل جمع غیر صفر سر و کار داریم کافی نیست باید ساختار بازی مورد بحث خود یعنی بازیکنان ، قواعد و اهداف بازی پرداختها و ارزشی که بازیکنان برای آن قائلند، کلیت بافت و زمینه ای که بازی در بستر آن اجرا می شود، را به دقت معین سازیم. ممکن است یک بازی مشخص از دید رهبران کشور، یک بازی با حاصل جمع صفر به نظر آید ولی مردم آن کشور چنین برداشتی نداشته باشند.

به طورمثال جنگ جهانی دوم میان آلمان و قدرتهای متفق، تسلیم بی قید و شرط آلمان برای آلمان یک بازی با حاصل جمع صفر بود ولی مردم آلمان می توانستند پس از تسلیم بی قید و شرط کشورشان باز هم به عنوان یک ملت به حیات خود ادامه دهند.

تفاوت میان یک بازی با حاصل جمع صفر و یک بازی با حاصل جمع غیر صفر به این بستگی ندارد که یک بازی به نحوی مفهوم بندی شده باشد که یک طرف لزوماً از بین رود و طرف دیگر باقی بماند. صفر بودن حاصل جمع صرفاً بودن یا باختن بستگی دارد و نه لزوماً به بقا یا فنای بازیکنان به طور مثال در منازعه بین هند و پاکستان بر سر کشمیر را درنظر می گیریم . پرداخت این بازی با حاصل جمع صفر کنترل بر این منطقه است مادام که هند کنترل آن ا در دست دارد پاکستان از آن محروم است ولی ممکن است وضعیت حالت معکوس پیدا کند.

تکرار تاریخی یک بازی با حاصل جمع صفر میان دو دولت بر سر کنترل یک منطقه مورد منازعه، ممکن است هیجانات سیاسی را تا مرحله ای بالا برد که امر مورد منازعه بسیار بیشتر از هدف اولیه ارزش یابد و تمامیت فیزیکی بازیکنان را در بر گیرد.

کنث روی به بررسی این مسأله پرداخته که دولتها برای تدریج همکاری در میان خود چه استراتژی هایی می توانند اختیار کند. او در یافته که ساختار پرداختها یعنی مزایای همکاری متقابل در مقایسه با مزایای عدم همکاری متقابل و مزایای عدم همکاری یک جانبه در مقایسه با مزایای همکاری یک جانبه برای تجزیه و تحلیل مسایل دارای اهمیت است.

در تحلیل نهایی درک بازی سیاست بین الملل با تمام پیچیدگی هایش چه برای ذهن بشر و چه برای بزرگترین ماشین های محاسبه گر بی نهایت دشوار و شاید حتی غیر ممکن است مثلاً رابطه ۳ جانبه آمریکا، شوروی و جمهوری خلق چین، کنش و واکنش های متقابل این سه قدرت از کنش و واکنش های آنها با اروپای غربی، اروپای شرقی، ژاپن، غیر ممکن است با این وجود باز هم می توان آن را ابزار سودمندی برای طرح فرضیه هایی دانست که ممکن است موجب روشن تر شدن مطالعه ی گزینه های استراتژیکی شوند که پیش روی تصمیم گیرندگان سیاست خارجی قرار دارد.

نظریه چانه زنی شلینگ 

توماس شلینگ از دانشگاه هاروارد هر چند به عنوان یک نظریه پرداز بر جسته ی بازی ها شناخته شده است ولی علاقه اصلیش متوجه ریاضیات بازی ها نیست او کار خویش را به عنوان یک اقتصاد دان آغاز کرد و توجهش به مسئله چانه زنی معطوف شد. از نظر او منازعه بشری منازعه ای است که صرفاً به عنوان تضاد نیروهای متخاصم شناخته نمی شود بلکه پدیده پیچیده تر و ظریف تری است که در آن غالباً دشمنی و همکاری به طرز پیچیده ای در روابط متقابل رقبا به هم آمیخته و در فعل و انفعال با همند. او منازعه را امری مسلم می انگارد ولی ضمناً وجود منافع مشترک میان رقبا را نیز می پذیرد. این نظریه یک شیوه رفتار « معقول» را که متوجه بیشینه کردن ارزش هاست مفروض می انگارد، و توجه خویش را بر این واقعیت متمرکز می سازد که بهترین گزینه ی اقدام برای هر شرکت کننده بستگی به اعمالی دارد که وی انتظار انجام آن را از شرکت کننده دیگر دارد.

پس شلینگ علاقه مند به مسائلی نظیر اداره ی مذاکرات ، حفظ باز دارندگی قابل اعتماد ، اجرای وعده ها و وعیدها، لاف زنی و کنترل تسلیحات است او معتقد است که غالب موقعیت های استراتژیک بین االمللی هیچ مناسبتی با مفهوم بازی های با حاصل جمع صفر ندارد. از دید وی دو ابر قدرت نمی توانند به طور عقلایی خود را در یک رقابت با حاصل جمع صفر درگیر ببینند که به جنگ هسته ای می انجامد حساب نهایی امتیازات در چنین بازی یی به احتمال بسیار نه صفر بلکه منهای دو ( منهای دو ابر قدرت) خواهد بود. او کمتر به کاربرد خشونت معتقد است و بیشتر متوجه مسئله ی تهدید به خشونت به عنوان ابزار تأثیر گذاری بر رفتار طرف مقابل است.

شلینگ توجه خویش را بر پدیده ای متمرکز ساخته است که گاه رابطه ی « دشمنی محدود» یا « نظریه شراکت لرزان یا دشمنی ناکامل» خوانده می شود. این مفهوم حکایت از وضعیتی دارد که طی آن طرف های یک منازعه علیرغم مخالفت استراتژیکی که با هم دارند قائل به نوعی حداقل منافع مشترک، و لو در حد پرهیز از فنای دو جانبه می باشند. حتی وقتی طرف های درگیری بنا به دلایلی نمی توانند با یکدیگر ارتباط مستقیم یا آشکار داشته باشند باز هم می توانند با ثابت ماندن بر روی نکات بر جسته مورد علاقه ی مشترک حرکت های خویش را با هم هماهنگ کنند. مثلاً اگر یک زن و شوهر را در یک فروشگاه بزرگ چند طبقه از هم جدا کنیم هر یک ممکن است بکوشد محلی را حدس بزند که دیگری اگر با وی قرار ملاقات داشت با بیشترین احتمال به آن جا می رفت.

وی بازی با حاصل جمع صفر را البته به عنوان نقطه عزیمت تحلیل واقع بینانه ی استراتژیک بلکه به عنوان حد نهایی منازعه ی محض و خالص در یک سر طیف قرار می دهد و در سر دیگر آن « تشریک مساعی محض» را جای می دهد که در آن هیچ گونه منافع واگرایی وجود ندارد زیرا در این بازی بازیکنان همواره به اتفاق هم می برند یا می بازند . شلینگ اساساً به وضعیت هایی علاقه مند است که میان این دو حد قرار دارند یعنی چانه زنی ها یا بازی های « با انگیزه های مرکبی» که هم عنصر تعارض و هم عنصر وابستگی متقابل، هم واگرایی و هم گرایی منافع هم پنهان کاری و هم آشکار سازی را در بر دارند و خودش آن را مارپیچ تصاعدی انتظارت متقابل» می نامد.

شلینگ همواره تکرار می کند که هدف عمده در چانه زنی برای هر طرف این است که تعهدات و پای بندی ها، وعده و وعیدهای خود را چنان در چشم طرف دیگر معتبر جلوه دهد که از دید او نوعی لاف زنی به نظر نرسند. اگر رقیب شما بپندارد که شما راهی برای عقب شنینی خویش باز گذاشته اید نه تعهدات و نه تهدیدات شما را جدی نخواهد گرفت.

شبیه سازی در روابط بین الملل 

شبیه سازی هر چند با نظریه بازی ها و بازی سازی ارتباط دارد ولی متفاوت از آن دو است در حالی که نظیریه ، بازی ها در پی یافتن نوعی استراتژی بهینه و به لحاظ ریاضی معقول برای اجرای یک بازی است نظریه شبیه سازی به وضعیت « تظاهر به واقعیت» می پردازد. یک آزمایش شبیه سازی عبارت از نوعی بازی است که نه فقط برای « بازی کردن» بلکه بیشتر به خاطر اثبات یک حقیقت معتبر در مورد فرآیندهای اجتماعی بالفعل از طریق آشکار سازی اجزا یک مدل مصنوعی ولی پویا طراحی شده است بنابراین فنون شبیه سازی اساساً عبارت از فنون آزمایشگاهی یا تمهیداتی غیر آزمایشگاهی هستند که امکان مطالعه ی نسخه ی بدل رفتار انسان را فراهم می سازند. با استفاده از این فنون، محققان می کوشند، تا با آفریدن نوع ساده شده ای از یک پدیده مشخص « در این جا» که در کنترل آنها قرار دارد و به نحوی با پدیده ی پیچیده ای « در آن جا که قابل کنترل نیست شبیه یا همریخت است در مورد آن پدیده مطالب مهمی بیاموزند».

بزرگترین فایده این فنون در زمینه آموزش است. در شبیه سازی بین الملل که از سوی هاروارد گستکوف به عنوان یک ابزار آموزشی ایجاد شد شرکت کنندگان در آزمایش، نقش تصمیم گیرندگان اصلی سیاست داخلی و خارجی پنج یا شش دولت خیالی را به اجرا می گذارند. بازیکنان با مطالعه ی سوابق مستند درباره نقش های خود و وضعیت کشورهای خویش کسب اطلاعات می کنند آنان بازی را هم با مد نظر قرار دادن قواعد آن و بیش از آن به اجرا گذاشتن خود بازی می آموزند ویژگی این بازی نیز مانند اکثریت عظیم بازی های سیاسی محدودیت زمانی است. به طور مثال چند ساعت بازی، به جای یک ماه و یا یک سال واقعی گرفته می شود. اهداف اصلی می تواند در ابتدا مشخص شود و یا آنکه در جریان پیشرفت بازی توسط خود بازیکنان تعیین گردد.

شبیه سازی به عنوان ابزار آموزش

هواداران شبیه سازی برای مقاصد آموزشی، مدعی اند که شرکت در یک بازی، دانشجو را قادر می سازد تا در یک فرآیند کنش و واکنش که ویژگی های اساسی و برگزیده واقعیت بین المللی را به طور تقلیدی در خود دارد فعالانه شرکت جوید. مربیانی که ارزش بالایی برای بازی سازی قائلند احتمالاً افرادی هستند که معتقدند « انجام یک کار» تجربه آموزشی برتری از « شنیدن در مورد آن کار» است.

بازی ها فرصتی برای دانشجویان فراهم می آورند تا معرفت نظری حاصل از مطالعه، سخنرانی ها و سایر منابع را به آزمون بکشند، دانشجویان را در برابر فشارهای ملموسی که بر سیاستگذاران وارد می شود بن بست هایی که رودرروی آنان قرار می گیرد و تنگناهایی که محدودیت منابع برای آنها به وجود می آورد قرار می دهند، دانشجو را قادر می سازد تا تجربه ی تصمیم گیری در یک بافت گروهی را به دست آورد، اما شبیه سازی به عنوان یک ابزار آموزشی منتقدان خاص خود را دارد. دانشجویان به ندرت اطلاعات کافی در مورد جهان واقعی سیاست یا نقش هایی که باید ایفا کنند دارند تا بتوانند « حتی به طور تقریبی همچون سیاستمداران واقعی در جریان به کار انداختن نهادها و ماشین سیاسی خویش» عمل کنند.

بازی سازی و علوم سیاستگذاری 

در بازی هایی که برای کمک به علوم سیاست گذاری طراحی شده اند معمولاً تلاش بر آن است که بیشترین میزان ممکن واقعگرایی تأمین شود. سیاستگذاران حرفه ای به طور کلی به اجرا گذاشتن نقش مقامات رسمی دولت های واقعی و نه کشورهای خیالی گرفتار در ظرافت ها و پیچیدگی های فرآیند تعاملی بین المللی سود بیشتری می برند. ممکن است به بازیکنان دستور داده شود که «استراتژی های پیش بینی شده » (مبتنی بر نحوه رفتاری که بر اساس تجربیات تاریخی از دولت های مشخص انتظار می رود) یا استراتژی بهینه ( مبتنی بر آن چه فرد، قطع نظر از محدودیت های داخلی و خارجی موجود، بر حسب اوضاع و احوال به عنوان بهترین استراتژی می شناسد) یا تلفیقی از این دو را به اجرا گذارد.

شرکت کنندگان در این بازی ها دریافتند که با شرکت در یک آزمایش بازی سازی ناظر بر یک معضل حاد بین المللی، بصیرتی نو درباره پیچیدگی های موقعیت ها، چرخش های غیر منتظره ای که ممکن است در سیر حوادث رخ دهد به دست نیافته اند.

بازی سازی و نظریه پردازی 

سومین کاربرد بر اساس بازی سازی، در حوزه پژوهش و نظریه پردازی است. در این جا هدف اصلی فراهم ساختن تجربیات شخصی ارزشمند به کمک فرآیند بازی سازی، خواه برای دانشجویان یا برای سیاستگذاران ، نیست بلکه هدف به آزمون کشیدن فرضیه های دانش اجتماعی است. با مشاهده دقیق رفتار گروهی از سیاستمداران مجرب در جریان بحرانی که باواقع بینی شبیه سازی شده است قادر خواهیم بود در مورد ارزش های سیاسی، دریافت های استراتژیک، شیوه های مهار منازعه ای که این سیاستگذاران در شرایط بروز یک بحرانی واقعی با آن بحران فرضی استفاده از آن را ترجیح می دهند استنباط های جالبی به دست می آوریم. ولی این به نوعی پیشگویی بسیار خاص و ملموس است که بیشتر، برای اداره اطلاعات دیپلماتیک مناسب است تا برای دانش اجتماعی دانشمند علوم اجتماعی بیشتر علاقه مند به تصمیماتی است که قابلیت کار بست عام دارند و به آن دسته از اختلافات جزئی و ظریفی که میان موقعیت های تاریخی و منحصر به فرد وجود دارد و اطلاع از آنها در صلاحیت کارشناسان کشور ( وزارت امور خارجه) است توجه کمتری دارند. سیاست گذاران خواهان آنند که هر چه بیشتر در مورد « این » بحران یا موقعیت سیاستگذاری خاص آگاهی به دست آورند تا بدین وسیله بتوانند بر نتایج همان بحران یا موقعیت خاص، به نحو مطلوبی تأثیر بگذارند. از طرف دیگر دانشمند علوم اجتماعی متوجه این موقعیت نیست. علاقه و توجه اصلی وی معطوف به تعمیمات و احتمالات عام است.

منبع : نظریه متعارض در روابط بین الملل / جیمز دوئرتی، رابرت فالتر گراف؛ ترجمه علیرضا طیب و وحید بزرگی- تهران : قومس، ۱۳۸۴. 

برگرفته از مقاله نظریه بازی ها، بازی سازی، شبیه سازی و چانه زنی / خلاصه درسی از نظریه های روابط بینالملل / تهیه و تنظیم: خانم ملیحه رمضانی / دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی / تاریخ ۷ آذر ۱۳۸۷

بازی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *